#ایران #پرستار #توهین #وزیر
این شعردرپاسخ به توهین وزیربهداشت سروده شده است
شاید که التیامی برروی درد پرستاران باشد.
وزیر
بی درد ( وزیر دروغگو)
پرستارم پرستارم و اهل ورزش و
کارم
ز بهر تهنیت گویم که از سیگار بیزارم
ز بهر تهنیت گویم که از سیگار بیزارم
ولی
چندی ز بخت بد , وزیری بهر ما آمد
که در این روزگار بد , به آن بد هم گرفتارم
که در این روزگار بد , به آن بد هم گرفتارم
کشم هی
پر نفس دودش بجز سرفه ندارد سود
به پک هایی چنین پردود رسیده عاقبت کارم
به پک هایی چنین پردود رسیده عاقبت کارم
ز نای
سرد بیدردان , ز فقدان جوانمردان
بجای خدمت و شادی ز درد و غصه سرشارم
بجای خدمت و شادی ز درد و غصه سرشارم
نه از
مجلس نه از دولت ندیدم جز سکوتی سرد
و اینجا بود که فهمیدم به تنهایی گرفتارم
و اینجا بود که فهمیدم به تنهایی گرفتارم
دروغ
شرمنده شد از خود ز دست این پزشکسالار
چنان وجدان فروخورده که از این فرد بیزارم
چنان وجدان فروخورده که از این فرد بیزارم
معاون
نان ما را خورد ولی خدمت به دشمن کرد
رئیس صنف من بود و چقدر امروز شرمسارم
رئیس صنف من بود و چقدر امروز شرمسارم
چهار
مرد گرامی و چهار گلواژه غیرت
به نامردی شدند اخراج تا جایی که خبر دارم
به نامردی شدند اخراج تا جایی که خبر دارم
مغزهاشان
پیر, شکمها سیر, چه دارم انتظارِ مهر
خدا داند ز این بیداد نفرین گشته است کارم
خدا داند ز این بیداد نفرین گشته است کارم
بود
میلیاردر این آقا , ندارد او خبر از درد
فقط سررشته اش پول و به ذهنش, من گنهکارم؟!
فقط سررشته اش پول و به ذهنش, من گنهکارم؟!
رئیس
دولت تدبیر کلیدش را به بد کس داد
و سهم اعتمادم را گذاشت در کاسه زارم
و سهم اعتمادم را گذاشت در کاسه زارم
ولی
بدتر ز هر دردی بود نومیدی مطلق
نباید خسته گردم زود ,ز اینها من طلبکارم
نباید خسته گردم زود ,ز اینها من طلبکارم
دروغگو
دشمن حق است و اینها بس دروغ گویند
ز این جمع دروغپرداز به شدت بنده بیزارم
وزیری اینچنین بیدرد و این
مقدار بی انصاف ز این جمع دروغپرداز به شدت بنده بیزارم
ندیده کس, کزین بیدرد سپردم من به حق کارم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر