۱۳۹۴ شهریور ۱۶, دوشنبه

این شعردرپاسخ به توهین وزیربهداشت سروده شده است شاید که التیامی برروی درد پرستاران باشد.



#ایران #پرستار #توهین #وزیر




این شعردرپاسخ به توهین وزیربهداشت سروده شده است

شاید که التیامی برروی درد پرستاران باشد.



وزیر بی درد ( وزیر دروغگو)
پرستارم پرستارم و اهل ورزش و کارم
ز بهر تهنیت گویم که از سیگار بیزارم
ولی چندی ز بخت بد , وزیری بهر ما آمد
که در این روزگار بد , به آن بد هم گرفتارم
کشم هی پر نفس دودش بجز سرفه ندارد سود
به پک هایی چنین پردود رسیده عاقبت کارم
ز نای سرد بیدردان , ز فقدان جوانمردان
بجای خدمت و شادی ز درد و غصه سرشارم
نه از مجلس نه از دولت ندیدم جز سکوتی سرد
و اینجا بود که فهمیدم به تنهایی گرفتارم
دروغ شرمنده شد از خود ز دست این پزشکسالار
چنان وجدان فروخورده که از این فرد بیزارم
معاون نان ما را خورد ولی خدمت به دشمن کرد
رئیس صنف من بود و چقدر امروز شرمسارم
چهار مرد گرامی و چهار گلواژه غیرت
به نامردی شدند اخراج تا جایی که خبر دارم
مغزهاشان پیر, شکمها سیر, چه دارم انتظارِ مهر
خدا داند ز این بیداد نفرین گشته است کارم
بود میلیاردر این آقا , ندارد او خبر از درد 
فقط سررشته اش پول و به ذهنش, من گنهکارم؟!
رئیس دولت تدبیر کلیدش را به بد کس داد
و سهم اعتمادم را گذاشت در کاسه زارم
ولی بدتر ز هر دردی بود نومیدی مطلق
نباید خسته گردم زود ,ز اینها من طلبکارم
دروغگو دشمن حق است و اینها بس دروغ گویند
ز این جمع دروغپرداز به شدت بنده بیزارم
وزیری اینچنین بیدرد و این مقدار بی انصاف 
ندیده کس, کزین بیدرد سپردم من به حق کارم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر