۱۳۹۴ شهریور ۱۰, سه‌شنبه

شعرطنز یک هموطن به نظام پرستاری ایران







#ایران # پرستار  #تهران #اعتراض

شعرطنز یک هموطن به نظام پرستاری ایران
هر وعده که دادند به ما باد هوا بود 
هر نکته که گفتند غلط بود و ریا بود
چوپانی این گله به گرگان بسپردند 
این شیوه و این قاعده ها رسم کجا بود ؟
رندان به چپاول سر این سفره نشستند 
اینها همه از غفلت و بیحالی ما بود!
خوردند و شکستند و دریدند و تکاندند 
هر چیز در این خانه بی برگ و نوا بود .
گفتند چنینیم و چنانیم دریغا ...
اینها همه لالایی خواباندن ما بود !

ایکاش در دیزی ما باز نمی ماند 
یا کاش که در گربه کمی شرم و حیا بود!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر