۱۳۹۴ آذر ۴, چهارشنبه

نامه يك دانشجو به استادش دراعتراض به طرح آموزش پرستار دربيمارستانها








#ايران #دانشجو #اعتراض #آموزش #پرستار #بيمارستان

 

نامه يك دانشجو به استادش 
 دراعتراض به طرح آموزش پرستار دربيمارستانها

استاد من ۵ خواهر و برادر دارم ک با خودم میشه ۶ نفر . از بین این همه ک من آخرین نفر  هستم توانستم امسال در دانشگاه علی آباد قبول بشوم در صورتی ک میتوانستم در رشته های دیگر و در دانشگاه دولتی بروم . ولی اینکار را نکردم چون تعریف این رشته را زیاد شنیده بودم و میدانستم ک این رشته یکی از اهدافم میباشد یعنی کمک ب مردم ب بهترین نحو ممکن
من به  امید شهریه سال قبل وارد این دانشگاه شدم و ثبت نام کردم و از زیاد شدنش هیچ آگاهی نداشتم .وقتی ک شما در اولین روز دانشگاه برای معرفی خودتان وارد کلاسمان شدید و شهریه را گفتید .خیلی متعجب شدم و خواستم انصراف بدهم واین موضوع رو ب پدرم گفتم . ایشان علی رغم اینکه کشاورز بود بهم گفت لازم ب انصراف نیس و من حاضرم نان نخورم ولی شهریه تورا جور کنم چون میدانم آینده ای داری و باعث افتخارم میشوی و من هم قبول کردم ک در دانشگاه بمانم و برای حفظ حیثیت پدرم ک ب من افتخار میکرد و با قبول شدنم باعث سربلندیش جلوی فامیل ‌.همسایه و... شده بودم ب ادامه دانشگاه بپردازم
ولی از موقعی که بخشنامه را دیدم
گوشه گیر شدن و ناراحتی سراسر روح و جسمم را احاطه کرد و ب کل امیدم قطع شد .حالا دو غم در دل دارم : غم زیادی شهریه ک بنا ب گفته ی پدرم اگر آینده ای داشته باشد اشکالی ندارد ک با این بخشنامه ب کلی نا امید شدم
دوم اینکه هنوزم ک هنوزه نمیتوانم به پدرم این موضوع را بگویم زیرا تمام امید پدرم از جانب من از بین میشود
من نمیدانم شما فرزندی دارید یا ن .ولی امیدوارم این را درک کنید ک چقدر سخت است وقتی خانواده ات نردبان پیشرفتت شوند ولی نتوانی در پیری عصای دستشان شوی
من بهترین دوران زندگی ام با ترس و کابوس کنکور سپری شد .شاید بگویید چرا زحمت نکشیدید ک دولتی قبول شوید ولی باید بگویم ک در تمام دوران تحصیلم تنبلی نکردم و همیشه شاگرد اول کلاسمان شدم ولی استاد من میتوانستم در رشته های دیگر در دانشگاه دولتی قبول شوم ولی ب خاطر آینده پرستاری ب این رشته آمدم
شاید اگر من هم میتوانستم کلاس های خصوصی و سی دی های آموزشی بگیرم الان جایم اینجا نبود
امام علی (ع) نان جو را با زانو میشکست ولی ایشان در نهج البلاغه خود میگوید خدارا شاکرم ک در قلمرو حکومت من هیچ خانه ای بی نان گندم نیست
ای کاش سیره ی آقا علی در جامعه ما به طور درست ادامه میافت و فقط یادش نمیماند چرا که اگر بود اینطور با آینده شغلی یک جوان که با هزار امید پا در این عرصه گذاشته است مورد بازیچه قرار نمیگرفت
سر آخر امیدوارم ک امید هیچ کسی ناامید نشود و آبروی هیچ مردی جلوی خانواده اش نریزد
درپناه حق

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر