۱۳۹۴ مهر ۱۷, جمعه

طعم شيرين ايستادگي...











طعم شيرين ايستادگي...
يك جمله از تاريخ هميشه مرا به وجد مي آورد...
از ايران آذربايجان مانده بود...از آذربايجان تبريز...واز تبريز كوي اميرخيز...
ستارخان در همان كوي كوچك اميرخيز مقاومت كرد وايستاد و تسليم نشد...
امروز باشنيدن خبر لغو اخراج همكاران امي اعلم بارديگر جمله معروف برايم تداعي شد...
طعم شيرين ايستادگي...ايستادن در برابر ناحقي...در برابر بي عدالتي...
طعم شيرين عدالتخواه بودن...
فرهنگ ايستادگي و ستاندنرحق حلقه مفقوده جامعه محجوب و مهجور پرستاري بود...
فرهنگي كه به لطف عده اي محدود بنا نهاده شد و در مدت كوتاهي در تمام اين جامعه ٢٠٠هزار نفري به سرعت پخش گرديد...
امروز جامعه پرستاري با اتحاد توانست جلوي يك ظلم آشكار بايستد...
امروز امير اعلم به مثابه كوي اميرخيز بود...
ايستادن در برابر ظلم و بي عدالتي...
جامعه عدالتخواه پرستاري امروز اين موفقيت را جشن ميگيرد...
امروز ١٠٠سالگي رشته خودرا با طعم آزادگي و ايستادگي جشن ميگيريم...
نه با طعم جشن هاي سفارشي و تصنعي...
امروز در همين دنياي مجازي جشن ميگيريم نه در هتلي اعياني و گران قيمت...
امروز از بودجه عمومي جشن نميگيريم...
بدانيد كه پرستاري بيدار است و ديگر دوران زورگويي و بي عدالتي به سر آمده...
داستان امير اعلم يكي از اين ايستادگيهاست....
به اميد آينده اي روشن...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر